کودتای خرداد هشتاد و هشت نقطه عطفی در تاریخ ایران است و نشانه های آن آشکار می شود. امروز که بیش از دو سال از کودتا می گذرد اقرارهای دیگری دال بر وقوع تقلب و کودتا از طرف اقتدارگرایان ارائه شده است و کسانی که شواهد و دلایل معترضین به نتایج انتخابات را قابل قبول یافته اند از بدنه حامیان خامنه ای جدا شده اند. در این میان کسانی با خامنه ای باقی مانده اند که تندروی در حذف جریانهای مخالف را تشویق و تایید می کنند.
احمدی نژاد درعمل نشان داده است که پایبند ولایت فقیه نیست ولی خامنه ای به دلیل سرمایه فراوانی که روی او باخته است توانائی به هم زدن چیدمان را ندارد. از طرف دیگر شائبه خروج اصلاح طلبان از گردونه رقابتها جنگ قدرت را به احمدی نژاد و خامنه ای تقلیل داده است. جنگیدن با احمدی نژاد کار ساده ای نیست چرا که او به همان ابزاری که خامنه ای به آنها مجهز بود، مجهز است، عوامفریبی و دروغگوئی، خشونت و خریدن افراد و نیروها در جهت منافع شخصی و گروهی.
جنگ بین احمدی نژاد و خامنه ای بدون حضور اصلاح طلبان، خامنه ای را در معرض تهدید جدی قرار می دهد چرا که تمییز نیروهای احمدی نژاد از خامنه ای در انتخابات مجلس سخت است و شورای نگهبان به راحتی نمی تواند از ابزار نظارتی خود برای حذف حامیان احمدی نژاد استفاده کند و از طرف دیگر برگزار کننده انتخابات کسی نیست جز احمدی نژاد که در تقلب و دادن آمار نادرست تجربه دارد، البته باید دید سپاه تا چه اندازه توانائی انجام یک کودتای دیگر را دارد.
از طرف دیگر قبول شرایط اصلاح طلبان نیروهائی که با امید به تندروی بیش از حد خامنه ای در برخورد با مخالفان با او باقی مانده بودند را خواهد کوچاند.